☼☼☼ گروه اینترنتی منتظران آقا☼☼☼

☼☼☼ گروه اینترنتی منتظران آقا☼☼☼

کد آوای انتظار همراه اول - کد آهنگ پیشواز ایرانسل - کد های پر کاربرد وبلاگ نویسان ساخت قالبهای رایگان - طرح از شما ساخت رایگان از ما - ما را به دوستان خود معرف نمایید - قالب ساز صلواتی
☼☼☼ گروه اینترنتی منتظران آقا☼☼☼

☼☼☼ گروه اینترنتی منتظران آقا☼☼☼

کد آوای انتظار همراه اول - کد آهنگ پیشواز ایرانسل - کد های پر کاربرد وبلاگ نویسان ساخت قالبهای رایگان - طرح از شما ساخت رایگان از ما - ما را به دوستان خود معرف نمایید - قالب ساز صلواتی

.:: ورود به جهنم ::. "حتما بخوانید از دستتون نره"


یکی از سناتورهای معروف ، درست هنگامی که از درب سنا خارج شد، با یک اتومبیل تصادف

 کردو در دم کشته شد.روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و سن پیتر از او استقبال

کرد. «خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه. چون ما به ندرت سیاستمداران بلند پایه و مقامات

رو دم دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر شما هم درک می کنید که راه دادن شما به

بهشت تصمیم ساده ای نیست سناتور گفت «مشکلی نیست. شما من را راه بده، من خودم

بقیه اش رو حل می کنم سن پیتر گفت «اما در نامهء اعمال شما دستور دیگری ثبت شده

شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان

بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید سناتور گفت اشکال نداره. من همین الان تصمیمم 

را گرفته ام. میخواهم به بهشت بروم سن پیتر گفت «می فهمم. به هر حال ما دستور داریم

 

ماموریم و معذور»و سپس او را سوارآسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین .. پایین.. پایین

تا اینکه به جهنم رسیدند در آسانسور که باز شد، سناتور با منظرهء جالبی روبرو شد.

زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بودو درکنار آن یک ساختمان

بسیار بزرگ و مجلل در کنارساختمان هم بسیاری از دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند

و برای استفبال به سوی او دویدند. آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از

خاطرات روزهای زندگی قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف

رفتند و حسابی سرگرم شدند. همزمان باغروب آفتاب هم همگی به کافهء کنار زمین گلف

رفتند و شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی های گرانبها صرف کردند.

شیطان هم در جمع آنها حاضر شد وشب لذت بخشی داشتند..به سناتور آنقدر خوش گذشت

که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت. راس بیست و چهار ساعت، سن پیتر به دنبال او

آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد. در بهشت هم سناتور با جمعی از افراد خوش خلق و

خونگرم آشنا شد، به کنسرت های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتندسناتور

آنقدر خوش گذرانده بود که واقعا نفهمید که روز دوم هم چگونه گذشت، گرچه به خوبی روز

اول نبود.بعد از پایان روز دوم، سن پیتر به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را

گرفته؟سناتور گفت «خوب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم. حالا که فکر می کنم

می بینم بین بهشت و جهنم من جهنم را ترجیح می دهم بدون هیچ کلامی، سن پیتر او را

سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد. وقتی وارد جهنم شدند، اینبار سناتور

بیابانی خشک و بی آب و علف را دید، پر از آتش و سختی های فراوان. دوستانی که دیروز

از او استقبال کردند هم عبوس و خشک، در لباس های بسیار مندرس و کثیف بودند. سناتور

با تعجب از شیطان پرسید «انگار آن روز من اینجا منظرهء دیگری دیدم؟ آن سرسبزی ها

کو؟ ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم؟ زمین گلف؟شیطان با خنده جواب داد: «آن روز،

روز انتخابات بود...امروز دیگر تو رای داده‌ای

منبع:.:: ورچین و ببر ::.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد